يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛
غائله اي که از درگيري سر صف توزيع مرغ يارانه اي (!) شروع شد و به سرعت به تيتر خبرهاي خبرگزاري ها و رسانه هاي غربي تبديل شد .آن ها آن چنان ذوق زده شده بودند که به سرعت با صدها ساعت برنامه و تحليل به پوشش گسترده ي اين اتفاق پرداختند . و من البته به سختي مي توانم اسم آن اباطيل را «تحليل » بنامم . بيشتر خواب هايي بود که براي ما و انقلابمان ديده بودند . و به اصطلاح خيلي زود دُم خروس ژست هاي حقوق بشري شان بيرون زد و خودشان پشت برنامه هاي فشار ها و تحريم هاي فلج کننده اي که به بهانه ي « بازداشتن ايران از دست يابي به سلاح هاي هسته اي » وضع کرده بودند را « لو دادند !» خاطرتان هست مثلاً آن روزها حسين باستاني ( اصلاح طلب فراري ) نقد مفصلي نوشته و در بي بي سي فارسي منتشر کرده بود و در آن به صراحت تعميم اين ناآرامي ها به سراسر کشور و تظاهرات هاي گسترده را عليه قيمت بالاي مرغ (!) و يا شرايط دشوار اقتصادي پيش بيني کرده بود .
تجمع دانشجويان دانشگاههاي تهران مقابل کاخ سعد آباد
بعضي از دانشجويان شعار مي دادند : درود بر فتحعلي شاه ! و « سعدآباد » را با « ترکمانچاي » قياس مي کردند . . .
برنامه اين بود : با فشار هاي گسترده ي اقتصادي و تنگ کردن اوضاع معيشت ، بين مردم _ و به خصوص اقشار آسيب پذير و به اصطلاح توده _ و نظام و انقلاب فاصله بياندازند و آن هارا به تدريج در برابر آن قرار دهند و در نهايت کاري کنند که اين بار اقشار متوسط و ضعيف جامعه( به عکس سال هشتاد و هشت که باصطلاح مرفهين بي درد به خيابان ريخته بودند) به خيابان بيايند . و در نهايت نظام و انقلاب را مجبور به «تجديد نظر» در مواضع و محاسبات خود کنند .
برنامه ي به ظاهر بي عيب و نقصي هم مي نمود . بهر حال از قديم هم گفته اند : که شکم گرسنه دين و ايمان نمي شناسد . ولي نشد ! عمق دلبستگي مردم به انقلاب اسلامي شان مسآله اي بود که عقل هاي مترياليست و الکلي غربي ها از عهده ي فهم آن برنمي آمد .مردم ما به خاطر مرغ(!) و مثلاً روغن انقلاب نکرده بودند که حالا که با فشار هاي غربي ها و برخي اشتباهات عناصر داخلي ناياب شده اند دست از نظام و انقلابشان بردارند . و البته روشن است که آن ها نمي فهميدند ؛ چه که نمي توانستند بفهمند و به اين ترتيب خرده اي هم بر ايشان نيست . اين وعده ي محققه ي حق تعالي ست که بر قلب و گوش و چشم کافران « مُهر » مي زند تا نفهمند .
البته گفتني ست که تأمين معيشت مردم يکي از اوّلي ترين وظايف حکومت ها _ و من جمله حکومت اسلامي _ است . و کساني که در اين باره کوتاهي مي کنند _ دانسته و يا ندانسته _ خيانت مي کنند به خونهاي مطهر شهدا ... در اين باره گفتني ها فراوان است که بحث علي حدّه اي مي طلبد و نمي گنجد در اين مقال .
بهرحال حضور گسترده و حماسي مردم در راهپيمايي بيست و دوم بهمن براي جشن گرفتن سالروز پيروزي انقلاب اسلامي و بعد تر هم حضور پاي صندوق هاي رأي گيري انتخابات مجلس ؛ دشمنان را از به نتيجه رسيدن برنامه ريزيهاي گسترده شان روزاروز نوميد تر کرد .
به اين ترتيب به نظر مي رسد « تجديدنظر در محاسبات » نسخه ايست که اين روزها براي سردرگمي و شکست خودشان مي توان تجويز کرد ! تحليل مواضع و رفتارهاي اخير غربي ها به روشني نشان مي دهد آن ها هم به اين شکست تن داده و در حال تجديد نظر در محاسباتشان اند . به عنوان نمونه:
بنا بر برخي اخبار تأييد نشده ؛ در مذاکرات نخستين ايران و نمايندگان پنج به علاوه يک ، آن ها پيشنهاد «تأمين قطعات هواپيما» در برابر تعليق غني سازي بيست درصد از سوي ايران را داده بودند و اين در حالي ست که در دور آخر مذاکرات و در آلماتي اين « ما به ازاء » به «حذف همه ي تحريم هاي پتروشيمايي» غربي ها افزايش پيدا کرده بود . و البته روشن است که تيم مذاکره کننده ي ايراني اين پيشنهاد طرف غربي را « هم وزن » گام اعتماد ساز ايران ندانسته و خواستار افزايش آن شده بودند .
حسن روحاني در کنار جکي !!
البته گوش آقاي روحاني به اين حرفها بدهکار نبود و عليرغم اعتراضات گسترده ي مردم اين معاهده ي ننگين را امضا کرد !
به عنوان يک تحليل مقايسه ي روند دور تازه ي مذاکرات ايران ?+? با ادوار گذشته ي آن ؛ و خاصه تيم مذاکره کننده ي هسته اي در زمان دولت اصلاحات مي تواند مفيد باشد: سياست عقب نشيني و تسليم در برابر فشار هاي دشمن ، آن روز ها ما را به تعليق و تعطيلي همه ي فعاليت هاي هسته اي، امضاي معاهده ي ننگين سعدآباد و هم چنين امضاي معاهدي ننگين « پروتکل الحاقي » در آذر ماه سال هشتاد و دو و از سوي دولت ( بدون تصويب مجلس ) کشاند . معاهده اي که به بازرسان آژانس اجازه مي داد هرزمان ، هرجايي از مملکت را که دوست دارند بازرسي کنند ، و اين يعني « حق حاکميت ملي » يعني کشک !! وطن فروشي تو روز روشن ! و اما « ما به ازاي » غربي ها چه بود ؟ « محور شرارت » خواندن ايران !
محمدآزادي